انتشار در تاریخ 12 دی ماه سال 1396
✍اشکان مقدم
1. اهمال دانشجویان و اساتید علوم انسانی در مطالعه‌‌ی فنی تاریخ همیشه این فرصت را به ناقدان می‌دهد که از بی‌اعتباری جایگاه تاریخ در سبد مطالعه‌ی مردم و علی‌الخصوص دانشکده‌های علوم انسانی گلایه کنند بدون این‌که این گلایه گرفتن سخن کهنه‌ای به شمار بیاید.

2. آرمان علوم انسانی بومی اسلامی برای بسیاری از متخصصان این فن از ارزش بالایی برخوردار است و به توصیه نهادهای مسئول منابع مالی فراوانی صرف آن می‌گردد و احیانا مشاهده تصورات گم و مبهم از این آرمان، راهیان کوی علوم انسانی را به تعجب وامی‌دارد و لذا هرگونه صحبت با غایت روشن سازی این آرمان نیز ارزشمند است.

3. نگارنده در پی آن است که در این یادداشت به نحو بسیار موجز -و احتمالا گمراه کننده-نشان بدهد که علوم انسانی اسلامی از سه جهت به دانش تاریخ محتاج است. یکم این‌که بدون تاریخ ما هرگز به تصویری واقعی از علم نخواهیم رسید. زیرا اولاً این تاریخ است که به ما سیر حرکتی علم و نیز نظریات علم را نشان می‌دهد و عالمان علوم انسانی را از افتادن در هرگونه دگماتیسم رایج "امرِموجود را شایسته ترین دیدن" حفظ می‌کند و ثانیاً این تاریخ است که به عالم علوم انسانی کم و بیش این فرصت را می‌دهد که نظریاتش را بیازماید و ثالثاً تاریخ می‌تواند با الحاق عین(چه نیکویی و چه زشتی) به ذهن فلسفی، رئالیسم لازم برای علم را نیز فراهم بیاورد.

4. دوم این‌که تاریخ ضامن اومانیسم محوری علوم انسانی اسلامی نیز هست؛ زیرا دانش تاریخ از هر موضوعی که دخالتی به زندگی انسان ها نداشته است، می‌پرهیزد. همه‌ی کتاب‌های مقدس روایتگری خود را با آغاز انسان آغاز می‌کنند و پایان انسان پایان می‌بخشند.

5. و نهایتاً سوم این‌که تاریخ شرط اسلامی بودن یک علم اومانیستی نیز هست؛ زیرا که اولاً بدون تاریخ پالایش دین از عوارض زمانی(تحریفی) برای کسب گوهر راستین دین-برای کسانی که به چنین پالایشی باور دارند-ممکن نیست، ثانیاً اصولاً ادیان مقوله‌ای تاریخی هستند و بدون تاریخ نمی‌توان تکامل دینی در میان شریعت پیامبران را فهمید و ثالثاً بخش مهمی از تعالیم دینی فقط در متن تاریخ قابل بازخوانی و تفسیر هستند و لذا حذف عنصر زمان مندی درون این تعالیم راه مفاهمه را برای ما می‌بندد.
به نقل از کانال بازاندیش در تلگرام